عدالت اقتصادی و مبارزه با فقر، از جمله خواستههای اصلی اقتصادی مردم ایران است. در مقابل اما برخی اقتصاددانان به «رفع فقر» توجه ندارند و بیشتر توجه خود را به ایجاد رشد اقتصادی معطوف میکنند. برخی از این افراد ادعا میکنند که با ایجاد رشد اقتصادی، فقر خود به خود از بین میرود و برخی دیگر نیز معتقدند که دولت باید مثل داور یک مسابقه فوتبال، مراقب باشد قواعد بازی اقتصادی زیر پا گذاشته نشود. حالا همانطور که در یک بازی فوتبال، ممکن است یکی از دو تیم مثلاً 13 تا گل بخورد و ببازد، اینکه بعد از مراعات قواعد بازی اقتصادی، عدهای فقیر باشند، هیچ ایرادی ندارد! این دو دیدگاه البته غلط هستند. امروزه آمارها نشان دادهاند که ممکن است رشد اقتصادی در کشوری باشد ولی فقر بهبود پیدا نکند. همچنین استدلال دوم نیز صحیح نیست؛ چون افراد از بدو تولد با تبعیضهای انباشتهای مواجهند. بنابراین فرزند یک ثروتمند با فرزند یک فقیر، در شرایط برابر نیستند که حالا بتوانند مسابقه دهند. بنابراین اصلاحات، به نفع فقرا ضروری است. حال این اصلاحات باید چگونه باشد؟
ما پنج گروه فقیر در ایران داریم: گروه اول، افرادی هستند که توانایی جسمی و ذهنی لازم برای انجام فعالیت اقتصادی را ندارند؛ مثلاً معلولان ذهنی و جسمی، از کار افتادگان و خانوادههای بیسرپرست. دومین گروه، افرادی هستند که توان کار کردن را دارند، ولی به دلیل رکود اقتصادی بیکار ماندهاند. گروه سوم، افرادی هستند که کار اقتصادی میکنند، اما درآمدشان خوب نیست و زیر خط فقر قرار دارند. چهارمین گروه نیز افرادی هستند که در اثر بلایای طبیعی –مانند سیل یا زلزله، داراییهای خود را از دست دادهاند و فقیر شدهاند. گروه پنجم نیز افرادی هستند که در مناطقی از کشور زندگی میکنند که زیرساختهای خوبی در آنجاها وجود ندارد. بنابراین فقیر هستند. برای هر یک از این گروهها، باید سیاستهای خاصی را در فقرزدایی اعمال کرد و نمیتوان یک نسخه کلی برای همه پیچید. با این حال، پژوهش دکتر صالحی اصفهانی در سال 2013 نشان میدهد که تلاشها برای فقرزدایی در ایران –توسط کمیته امداد و ...- موثر واقع شده است. همچنین روند فقرزدایی در کشور، از انقلاب اسلامی تا ابتدای سال 1390 خیلی خوب بود و از 60% در پیش از انقلاب به 10 درصد تا سال 1390 رسید.
در یک دههی گذشته اما فقر (بر اساس روزانه 5.5 دلار به ازای هر نفر بر اساس دلار برابری قدرت خرید) دو برابر شد و به 20 درصد رسید. بنابراین اصلاحات در روندی که تا کنون داشتیم، برای فقرزدایی ضروری است. برای کسانی که مشکلات جسمی دارند، بهترین راه فقرزدایی، گسترش سیاستهای تامین اجتماعی است. بنابراین اینکه اخیراً رئیسجمهور اعلام کرده است برنامهی دولت این است که هیچ کس، بدون بیمه نباشد و اگر بیمه نداشت و مریض شد، روی تخت بیمارستان بیمه شود، برای فقرزدایی در این گروه، خیلی خوب است. برای گروهی که به دلیل رکود و بیکاری، فقیر هستند، بهترین اقدام، تلاش برای ایجاد رشد اقتصادی است. برای کسانی که با بلایای طبیعی مواجه شدند نیز، دولت باید حمایتهای موردی و ویژه داشته باشد. البته گسترش بیمهی مسکن، آتشسوزی و ... نیز ضروری است.
در مجموع یکی از راهکارهایی که برای همهی گروهها مفید است، هدفمندی یارانهها است. یارانهها وقتی به طور مستقیم، به کالاها اختصاص پیدا میکند، دو مشکل اساسی دارد. مشکل اول اینکه امکان قاچاق کالاهای یارانهای را افزایش میدهد؛ کما اینکه اکنون در سطح گسترده با این مشکل مواجهیم. دومین مشکل نیز این است که افرادی بیشتر یارانه میگیرند که بیشتر از این کالاها میخرند و افرادی بیشتر میخرند که درآمد بیشتری دارند و فقیر نیستند! بنابراین عملاً در یارانهی کالایی، فقرا آخرین افرادی هستند که از این یارانه بهرهمند میشوند. یک بار در سال 1389، این نوع یارانهدهی اصلاح شد و آمارها نشان داد در سالهای پس از آن، اختلاف طبقاتی از 40% به 30% رسید و تقریباً 10 درصد کمتر شد و همچنین وضع فقرا نیز تا حد زیادی بهبود پیدا کرد. با این حال، این سیاست ادامه پیدا نکرد و متاسفانه در دههی گذشته، وضعیت دوباره به حالت اول بازگشت.
اکنون اما دوباره دولت عزم خود را برای اصلاح وضعیت یارانهها، جزم کرده است. اگر این سیاست ادامه داشته باشد و یارانهها بهطور هدفمند به مردم اختصاص پیدا کند، وضعیت طبقات ضعیف حتماً بهتر خواهد شد. بنابراین لازم است همه کمک کنند تا طرح اصلاحات اقتصادی دولت بهخوبی به سرانجام برسد. شاید اگر تجربهی سال 1389 را نداشتیم، این اصلاح در سیاست یارانهدهی نگران کننده بود، اما تجربهی گذشته نشان میدهد حتماً یارانهی نقدی یا غیرنقدی مستقیم، به نفع طبقات پایین درآمدی خواهد بود.
ارسال نظرات